آناهید مهربون

امروز شروع دوره جدیدی از زندگی اجتماعی آناهید خواهد بود.باتوکل به خدا و آرزوی موفقیت برای دخترم.. آناهید سه سال و یک ماه و۲۷روز   ...

همه ی زندگی مامان وبابا' شیرین ز بون خوشمزه من 'تولد شیرینت مبارک !   ایشالا که همیشه عمر قشنگت سالم وخوشحال باشی بند دلم !   امسال تولدت خیلی خوشحال بودی و کلی شادی کردی ورقصیدی! ومن وبابا لذت میبردیم که تو اینقدر ذوق داری وخوشحالی! از خریدن وسیله ها و کیک تولدت تا خوردن کیکت یکسره سرشار از انژی و شوق بودی ومیخوندی و میرقصیدی وکل میکشیدی دردونه ی من ! عمر من ورودت به ۴ سالگیت پر از شادی باشه ایشالا !         ...

  سفر شمال نوشهرو با باباجون ومامانی و دایی محمرضا راهی شدیم ومهمون خونواده مهربون آقا خلیل بودیم و کلی بهمون خوش گذشت!دستشون درد نکنه.   ...

عزیزکم فقط چند روز تا سه سالگیت باقی مونده...چقدر زود داره سپری میشه این روزای شیرین ومن همش در حسرت روزهایی هستم که به سرعت میگذرن..کاش میشد زمان رو تو همین دوران شیرین کودکی تو متوقف کرد..     برنامه شمال خرداد خیلی یهویی شد وکلا عکسای زیادی نشد بگیرم ازت. فریدونکنار خونه عمو مجتبی اناهید جون هست که یه دخمل شیرین ده ماهه به اسم دینا جون داره! پدر جون ومادرجون آناهید تو این سفر همراهمون بودند. این یکیو به یادگار واست اینجا میذارم:     ...

 دخترقشنگم تو این شب عزیز خدای مهربونم تو رو به ماهدیه داد!   سه سال پیش بود و موقع اذان مغرب و من منتظر بدنیا اومدنت در حال درد کشیدن'وقتی اذانو میگفتن داشتم گریه میکردم و درد میکشیدم ودعا میکردم'درست ۵ دقیقه بعدش دعام مستجاب شد وخدا تو رو به دنیای من آورد! برکت رو به زندگی من آورد و منو عاشق کرد! بخاطر بودنت وسلامتیت هزاران بار خدارو شکر میکنم! ممنون که به زندگی من اومدی عشق من!   خدای مهربونم تو این شب عزیز ازت میخام این نعمت بزرگ مادرشدنو نصیب همه اونایی کنی که سالهاست منتظرند ! خدای بزرگ دو تا دوست عزیز منم دریاب ! الهی آمین دوستای خوبم التماس دعا   ...

من عاشق این پیرهنتم وامید اون روزی رو دارم که واست کوچیک بشه عشق کوچولوی من !   عکس مربوط به فروردین ماه   ...

بیستم اردیبهشت ...

  سومین بهار زندگیت سبز باشه گل من !    نوروز همه مبارک و   پر از شادی و سلامتی به امید خدا !          چهارشنبه سوری سال 93 که حسابی کیف میکردی وبالا وپایین میپریدی و  شاد بودی واسه خودت خانمم ..همش میرفتی پیش همسایه ها واگه حواسمون بهت نبود تا ته کوچه میرفتی بلا !  همه لحظه هات پر از شادی  باشه دخترک دوست داشتنی من !    ...

خانمی خونه ما خیلی خیلی شیرین زبون شده و جمله های مختلفش ما رو شگفت زده میکنه! شعرای خوشگل برامون میخونه!عاشق اینه که این تاپ ودامنشو بپوشه وبرامونقر بریزه ! البته باید کفش پاش باشه!تور رو سرش و جوراب شلواری که  عکسش اینجاست و اسمشو میگه _جینگیلی جینگو_بپوشه ! وحسابی واسمون دلبری کنه !   در ادامه مطلب چند تادیگه عکس هست از عروس کوچولوی خونه ما! جالب اینکه من اینقد بدم میومد بچه از این عروس بازی ها کنه! ا ما تسلیم دخترم شدم !     واینکه از دوستای گلی که همیشه بهمون سر میزنن متشکریم و از اینکه مامان تنبلی هستم شرمنده ام !البته شیطنتای دخملی هم مزید بر علت شده که کمرنگتر از قبل بشم ..شرمن...