فرشته مهربون من ومحمود : آناهیدفرشته مهربون من ومحمود : آناهید، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

آناهید مهربون

ژستای من و دوربین مامانی (بعد از بیدار شدنم از خواب بعدازظهر)

1392/3/15 2:01
نویسنده : مامان سحر
334 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی تازه بیدارشدم وخیلی خانمانه میشینم

وقتی دارم سعی میکنم به هدفم برسم

وقتی سعی میکنم به اشیا موردنظرم برسم

وقتی پشت گردنمو میخارونم

وقتی جای دندونم میخاره

وقتی کلاغ پر بازی میکنم

وقتی گرسنه ام وگوشه تشکمو میخورم

وقتی از خوردن تشکم منصرف میشمو شست پامو آماده خوردن میکنم

(قبلا زیاد امتحانش کردم ومیدونم خوشمزه تره !)

وقتی دیگه واقعا دلم ضعف میره وفقط وفقط شیر مامانمو میخوام !

اینجوری شستمو میخورم و زل میزنم به مامانیم!

وبالاخره وقتی از عکس گرفتنای مامانیم خسته میشم و سرمو رو بالش باباییم میذارم

وبعد از خستگی گرفتن کمرمو بالا میگیرمو سعی میکنم بلند شم و از نو شروع کنم !

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان مهرو جون
17 خرداد 92 0:48
مرسی دختر گلم که برا هرچی بخای گریه نمیکنی
مامان نگار
19 خرداد 92 9:38
کلا روحیه ام عوض شد عکسای آنا جون رو دیدم خیلی بامزه بودن به خصوص اونی که پاهاشو گرفته بامزه منه
معصوم/مامان جان جان فاطمه
19 خرداد 92 11:41
خاله جون ماشاا... چه ناز شدي
مامان سحر رشد دختري چطوره؟
بالاخره وزن گرفت؟ولي شكر خدا تو اين عكس ها كه دختري سر حاله سر حاله


نانا روی همون 7800 گیر کرده.اما دکترش میگه نسبت به وزن اولیه ش که 2800 بوده وزنش نرماله