فرشته مهربون من ومحمود : آناهیدفرشته مهربون من ومحمود : آناهید، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

آناهید مهربون

پشرفت های نه و ده ماهگی

1392/3/20 19:25
نویسنده : مامان سحر
326 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم نتونستم بیام از نه ماهگیت  زیاد بنویسم . سعی میکنم دیگه تکرار نشه !

 

جونم واست بگه که خیلی جیگرتر شدی. هنوز از چاردست وپارفتن خبری نیست اما سر جات که نشستی میتونی بچرخی یا کمی خودتوسر میدی وجلو میای مخصوصا اگه سر سفره نشسته باشی همش چشات دنبال شیطونی میگرده که قاشق بشقابا رو برداری...با بطری آب بازی میکنی ..سفره رو میکشی ..خلاصه هر کاری از دستت بربیاد انجام میدی!غذا خوردنت کمی بهتر شده.گاهی اوقات هم بزور بهت غذا میدم! همه میوه هارو دوست داری و چند وقتیه سعی میکنی با دستای خودت غذا یا میوه تو بخوری که البته فقط باهاشون بازی میکنی وچیزی نمیخوری!اگه بخوای خودت بخوری ومن بهت اجازه ندم قهر میکنی وخودتو به عقب هل میدی و با بغض گریه میکنی ودستاتو تند تند تکون تکون میدی ! موقعی هم که بابایی از بیرون میاد همینجور تند تند دستاتو تکون میدی و هاهاهاها  میکنی که بغلت کنه و اگه از کنارت رد بشه و بره تا دستاشو بشوره  وبغلت نکنه واااااااااااای که باچه بغضی گریه میکنی که بابا  مجبور میشه باهمون دستای نشسته بیاد وباهزار تا قربون صدقه بغلت کنه ! خیلی جیگرییییییی ...تازگیا هم از بغل بابایی نمیاااااااای تو بغل مامانی! وییییییی......... عاشق اینی که  بابا رو کولش بنشوندت و مامانی هم باهاتون  دنبال بازی کنه وتو هم اینقد بلند بلند میخندی و موهای بابا رو میکنی و میکوبی تو سرش! از بس که ذوق میکنی نانازم ..با روروئک عقب رفتن وچپ وراست رفتنو یاد گرفتی وام اجدیدا خوشت نمیاد از روروئک! راستی صداهای مامانو تقلید میکنی مثل مممممممممه گفتن..  آهها کردن..سرفه کردن..موش شدن ..خیلی بامزه موش میشی .(لباتو جمع میکنی ومیاریشون بالا )با دهنت به تقلید از مامان صدایی شبیه بوسیدن در میاری..

 

دیگه بگمممممممممم:

با هر صدای آهنگی ومتناسب با ریتمش نانای میکنی . ..به این شکل که خوتو عقب وجلو میبری ومچ پاهاتم میچرخونی ..بعضضی وقتا همراهش دست دسی هم میکنی ! آهان :راستی از ریتمای غمگینم خوشت نمیاد وبغض میکنی( از بس که عین مامانی با احساسی!)

تو گریه هات یا وقتی از موقعیتت ناراحتی دستاتو تکون میدی وماما ماما میکنی ..ومامان با شنیدنش می میره از ذوق و هزار بار فدات میشه...تا بهت میگم بابا اومد سریع سمت درو نیگا میکنی..قربون اون چشای نازت .. بهت میگم بای بای کن وتو هم دست راستتو تکون تکون میدی !بعضی وقتا خودتم با دستات تکون میدی ! 

یه چیز دیگه اینکه رو پاهات میایستی ومیتونم سرپایی واست شلوارتو بپوشم..

وخلاصه اینکه به هرچی م دستت باشه کار داری وبا آویزون شدن(وقتی  توی بغل باشی ) ویا کشدن بدنت به سمتش (وقتی نشسته ای ) میخوای خودتو بهش برسونی دخمل  شیطون خوشمزه مامانی   

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان ثنا
21 خرداد 92 12:09
ماشالله به آناهید عزیزم. آفزین خاله همیشه با پیشرفتات مامان و بابا و ما رو خوشحال کن
مامان اناهیدجونم. تصمیم گرفتم تو وبلاگ ثنا بنویسم دوستاش از کدوم شهر هستن. ممنون میشم بگی .


عزیزم ما ساکن اراک هستیم.

مامان الناز
22 خرداد 92 0:39
افرین به دخمل زرنگ و ناناز تمام کارهای جدیدش مثل الناز شده غیر از دندان ها
نگین مامان آمیتیس
3 تیر 92 17:13
درود به مامانی و آناهید خوشگلمممم عزیزم مزسی که جویای احوالمون بودی من خیلی گرفتار بودم . مروارید جدید خوشگل خانم مبارکککککککککککک