فرشته مهربون من ومحمود : آناهیدفرشته مهربون من ومحمود : آناهید، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

آناهید مهربون

از تو مینویسم

امروز میخوام از کارات بنویسم : الان توبغلم نشستی و داری به کیبوردو انگشتای من نیگا میکنی. آخه ازنگاه کردن به انگشتای دست وباهای مانی کلی به وجد میای مخصوصا وقتی تکونشون میدم برات کلی ذوق میکنی.. تازگی ها یه جیغای خوشگلی میزنیییییییییی انگارمیخوای به مانی حرفای گنده گنده بگی!!!به محض اینکه میخوابونمت خودتو نیمخیر میکنی که بلندبشی. راستی مامانی تا امروز فقط دوبار غلت زدی تنبل خانممم .. اماحسابی با دست وباهات بازی میکنی .!. یه خنده های خوشگلی برای مامانی  میکنی که نگووووووووووو  . توی جمع هم دیگه اصلا غریبی نمیکنی وتوی بغل همه میری گل دختر مامانی .مثل اینکه خسته شدی گلم .بقیه شوبعدا مینویسم بریم دیگهههههه .الان شست دست راستت تو...
13 بهمن 1391