فرشته مهربون من ومحمود : آناهیدفرشته مهربون من ومحمود : آناهید، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 1 روز سن داره

آناهید مهربون

آناهید با شیر مامانی در سن دوسال و چهار روزگی خداحافظی کرد.

1393/5/22 15:55
نویسنده : مامان سحر
591 بازدید
اشتراک گذاری

بالاخره تمام شد!

بابت از شیر گرفتن دختری خیلی استرس داشتم و فکر میکردم خیلی سخت باشه..اما اینطور نبود!روز 18 مرداد-فردای دوساله شدنش- رفتیم واسه قد و وزن که دوباره رضایت بخش نبود وقرار شد ماه بعد باز بریم درمانگاه.وقتی اومدم خونه وبه بابایی گفتم تصمیم بر این شد که دیگه به اناهید شیر ندم که شاید غذا خور بشه ! واسه خواب ظهر بهش شیر دادم وخوابید.بعدش که بیدار شد طبق معمول شیر میخواست ..من بغلش کردم واومدیم توی هال وبهش گفتم آناهید بیا ببین ممه مامان اوف شده!-با بتادین قرمزش کرده بودم!-اونم گفت eeeمامان پاکش کن..دستمال بیار!منم دستمال رو الکی بهش زدم وگفتم پاک نمیشه مامانی! گفت:اکه ! (ا با فتحه)-نمیدونم چطوری باید برای حروف کسره فتحه بذارم؟-خلاصه که اصلا گریه نکرد..با tvسرگرمش کردم و غذا بهش دادم خورد..آب خورد_شربت خورد وخلاصه اینکه تا شب چند باری گفت : مامان ممه ببینم اوف شده ! ومنم نشونش میدادم .یبارم قیافشو بهم ریخت وگفت : اه اه اه ! 

شب اول هم چندباری بیدار شد وگریه کرد ودرخواست آب وشربت وممه کرد که من گفتم ممه اوف شده!میخوای بخوری؟گفت :نه !

اما دلم براش کباب بود ! ودرد سینه هامم شروع شده بود ..فردای اونروز 19مرداد کمی پکر بود بچم ومنم خیلی سینه درد داشتم ! از خواب ظهرش که بیدار شد کلی گریه کرد کخ ممه میخوام منم که کم مونده بود خودمم باهاش اشک بریزم تصمیم گرفتم بهش بدم ولی همچین که اومد بخوره گفتم :نه نه مامان نخوری اوفه ! واینطور شد که بازم شکست نخوردیم جفتی !تا شب به بهانه های مختلف سرش گرم بود بچم..موقع خواب دیگه من داشتم از درد میمردم..خیلی وحشتناک بود این درد..ناچار شدم سینه مو بدوشم وبا اینکار کمی اروم شدم..وتصمیم گرفتم برای آخرین بار بازم به اناهید شیر بدم!توی خواب تا صبح دو بار بهش دادم ومادر وبچه کلی کیف کردیم از این بابت ! وصبح هم با یه روحیه خوب از خواب بیدار شدیم ومنم دیگه درد نداشتم! شب بعد یعنی 20 مرداد هم دو بار دیگه توی خواب بهش شیر دادم واینبار دیگه بار آخر بود..

و امروز انهید دو روزه که دیگه درخواست ممه هم نمیکنه !

از مزایای این کار این بود که اولا غذا خوردنش خیلی بهتر شده واینکه زودتر از قبل خوابش میبره ..حتی دیشب ساعت 11نشده بمن میگه :مامان بییم اتاق بحابیم(بخوابیم)؟ حابم میاد..منم بردمش وپیشش دراز کشیدم..5 دقیقه طول نکشید که خوابید..البته به کمک خوردن شستش خوابش میبره! ایشالا اونم ترک میشه اما نمیدونم کی وچگونه؟!

یه مزیت دیگه اینکه صبحا هم جفتی زود بیدار میشیم!

خوابیدنشم به این شکله که حتما باید کنارش دراز بکشم وروم به سمتش باشه ! اگه نباشه میگه:سحر..بیا ! بعدشم باید یا ماساز بدم پشتشو یا با موهاش بازی کنم یا اینکه دست بکشم کنار صورتش..خیلی هم زود خوابش میبره نانازی مامانش..

راستی یک ماهه هم هست که دارم روی جدایی از پوشک کار میکنم وتا حدود زیادی هم موفق شدم !

ممنون دوستان..ایشالا شما هم بتونین به ای راحتی از شیر گرفتنو به سر انجام برسونید ! 

پسندها (9)

نظرات (5)

فائزه مامانه سوگند
22 مرداد 93 16:14
سلام خانمی تبریک میگم پروژه سختی رو پشت سر گذاشتی افرین به این گل دختری که زود زوذ زود پذیرفت افرین اناهید جونم اخی عزیزم سوگندم ماساژ کمر و دوست داره و باهاش ارامش میگره من که این دوران و نداشتم چون دخملی به شیرم حساسیت بالا داشت و تا 3 ماهگی بیشتر ندادم و با دستور پزشک شیر خشک رژیمی میخورد نازی عزیزم شما هم با افتخار لینک میشوید یعنی الان میشید رمز هم تو خصوصیجات برو
مامانِ بهار
22 مرداد 93 17:45
خدا رو شکر که به خوبی تمام شد. اگه تونستی در مورد از پوشک گرفتنش هم بگو چیکار کردی؟ من که موفق نشدم.
azam mohammadi
23 مرداد 93 13:33
tabrik sahar junam omidvaram tu hamey porojeha hamintor movafagh bashin
مامان
4 شهریور 93 17:30
خداروشکر که راحت از شیر گرفتیدش - واقعا پروسه سختیه خوشحال میشیم به ماهم سر بزنید و لینکمون کنید
سحر
23 شهریور 93 8:58
مرسی پست آموزنده ای بود.