فرشته مهربون من ومحمود : آناهیدفرشته مهربون من ومحمود : آناهید، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 28 روز سن داره

آناهید مهربون

با تاخیری دو ماهه برگشتیم !

سلام به دوستای گلم..ممنون که همیشه باهامون هستین..به خاطر مشکل نرم افزاری سیستممون یه مدت نبودیم..حالا باز سرحال وفعال اینجاییم..دوستتون داریم بیست ویک ماهگی عروسکمون ...
11 خرداد 1393

چارشنبه سوری 92

  عزیز دلم  امسال مراسم چارشنبه سوری نداشتیم.. بخاطر احترام به خانواده خاله بابایی که بتازگی  پسر عزیزشونو از دست دادند... فقط به عشق تو بابایی  یه آتیش کوچولو  روشن کرد وباهاش چندتا عکس گرفتیم.     ...
27 اسفند 1392

اولین حمام دونفره !

گل مامان امروز دور از چشم بابایی واسه اولین بار دو نفری رفتیم حمام ! اخه تا امروز دونفری حمومت میکردیم. بابایی میگفت تو نمیتونی از دستت لیز میخوره ! و امروز ثابت کردم که میشه! تازه از شانسمون اول آب ولرم شد وآخرشم کلا آب قطع شد !!! ولی مامانی زود جنبید و قبل از سرد شدن کامل آب حموممونو تموم کردیم! شما هم خیلی دخملی خوبی بودی واصلا گریه نکردی جیگرررررررم ...
10 اسفند 1392

کلمات جدید تا به امروز

  اسی  : خرسی (که بیشتر وقتی داری ممه  میخوری یا از خواب بیدار میشی هوس دیدنشو میکنی) میو میو : گربه یا هر حیوون دیگه  بیسو : بیسکویت شبه : شربت میبه : میوه قاشو: قاشق گیشت : گوشت کوتو : کنترل تلویزیون و .. اینی : عینک گیشی : گوشی موبایل اسا: اس ام اس( به محض شنیدن صداش میگی مامان اسی! ومیدوی و میری گوشیمونو میاری) جیش : جیش بق : برق کیه : کیه بله : بله(هروقت صدات میزنم میگی بله یا وقتی یکی در میزنه!) آنا : به خودت توی عکسات میگی آنا آنایی :آناهید(گاهی اوقاتم میگی آنایی بجای آنا) صدا : وقتی صدایی میشنوی از بیرون از خونه اینو با حالت سوالی از من میبرسی  یعنی که این صدای چیه ؟ پی ...
6 اسفند 1392

25 بهمن 92

  اولین باری که آناهید خانم مستقلا روی صندلی یا به قول خودش گگه ! با من وباباش روی میز شام خورد..   عزیز دلمون خیلی استقلال طلب شده و کم کم داره همه کارای مربوط به خودشو  به تنهایی انجام میده!    خانمی خونمون کلی لذت میبره از اینکه کنار ما  روی صندلی میشینه و کمی! غذا میل میکنه!   و بازم میگم که ما به وجود یه همچین فرشته نازی میبالیییییییییم....   ...
26 بهمن 1392

یک سال ونیمه شدی گل من !

    دلبر نازم   18 ماهه شدنت خیلی دلنشینه!   عاشقی با تو شیرینکم  دنیا دنیا زیباست ...         الهی قربون اون شکلک دراوردنات بشم من که اینقد شیرینی! وقتی داشتیم ازت این عکسارو ازت میگرفتیم این شکلکارو به تقلید از مامانی درمیاوردی!بعدش میومدی تو دوربین عکستو میدیدی وباز میرفتی مشغول فیگور گرفتنات میشدی..با بابایی مرده بودیم از خنده.. الهی فدای اون چشات بشم من... این لباستم هدیه عمه زیبا- دختر عموی باباست -دستش درد نکنه! خیلی بهت میاد       ...
22 بهمن 1392