اولین دندون فرشته کوچولوی من
ناناز مامان خیلی وقت بود منتظر این مروارید کوچولوت بودم دختر نازمامان امروز صبح که داشتم مثل چند روز گذشته تو دهنت دنبال دنذون میگشتم.. یهو سفیدی یه دندون که مثل مروارید میدرخشیدو دیدمممممممممم وای که چقدر مامانی ذوقیدو بوسید دخترشووووو الهی فدات بشم که توهم با مامانی میخندیدی گل زیبای من فکر میکنی چیکار کردم؟به بابایی تلفن کردم دیگه ! گفتم حدس بزن چیکارت دارم؟گفت :از لیستت چیزی از قلم افتاده؟؟؟!!!!! گفتم نه باباجون دندون دخملی رویت شده! بابایی هم کلی ذوقید وگفت باید جشن بگیریم اونم یه جشن سه نفره !
مامانی الهی فدات بشم من که با اون نیمچه دندونت قاشق غذا رو محکم فشار میدی بخدا خیلی جیگررررررررری...
بخاطر اون دندونت بابایی ازت چندتا عکس خوووشمل گرفته که بعد میذارمشون همینجا
اما خبر بعد اینکه امروز رسما گذاشتمت توی رورویک ! مامانی دخمل گفت دکتر گفته ایراد نداره ! راستم میگن بابا مگه من وبابایی و همه نی نی های دهه ٥٠.٦٠که تو رورویک بودیم پاهامون چه شکلی شده یا چه شکلی راه میریم؟؟؟؟؟!!!!!!!!
اتفاقا شما هم کلی حال کردی اون تو ! سر وصدا وبزن بکوبی راه انداختی که نگو !! از فردا هم مفصل میذارمت تا واسه خودت حالشو ببری جیگررررررررررررمممممممممم
ببینم کی میتونی تکونش بدی و راش بندازی خانم طلا ! امروز که اصلا نتونستی باهاش حرکت کنی من منتظرمااااااااااااااا