آماده شدن برای سال نو
دختر عزیزم تا شب عید چیزی نمونده.. خریدامون وکارای خونه هم تقریبا تموم شده..میخوام لحظه تحویل امسال با سالهای قبل متفاوت باشه..اخه امسال تو اومدی پیشمون ومامانی وبابایی رو از تنهایی در اوردی ..ماهر سال لحظه تحویل خودمون دوتا بودیم..اما امسال یه خانواده سه نفره شدیم..قراره من وباباهمه عشقمون رو به پات بریزیم..امسال میخوام سفره هفت سین بندازم .نمیخوام هفت سینو رو میز بچینم.میخوام سه تایی لحظه تحویل سال دور سفره بشینیم ودستای همدیگه رو بگیریم وبرای سلامتی وخوشبختی همه و بعد واسه سلامتی وخوشبختی خودمون دعا کنیم..امسال برای اولین بار به نیتت خودم سبزه درست کردم..بابایی هم امروز واست دو تا گلدون شمعدونی خریده..یکی گلاش سفیده.اون یکی صورتی..فردا هم واسه دختری میخواد ماهی قرمز بخره..راستی امشب بابایی موهاتم مرتب کرد واست! چتری هات خیلی بلند شده بود میرفت تو چشت عزیزم..کوتاهتر کرد واست . پشت سرت هم نامرتب بود که حالا مرتب شد!
دیگه بگم واست که ...من کمی سرما خوردم وبیحالم .اما خواستم برات اینارو بنویسم تا یادم نرفته..میدونی که مامان حافظه خوبی نداره!راستی الان که اومدم بهت سربزنم ببینم خوابیدی یا نه دیدم تو بغل بابایی انقد ناز لالا کردی .درست مثه فرشته ها ..بابایی هم عشق میکرد که رو دستاش لالا کردی ..قربون اون چشای نازت که وقتی میبندیشون اون مژه های بلند وفر خوشگلت دل آدمو میبره دلبر زیبای مامان...به قول بابایی مژه هات سر به فلک کشیده ! هزار بار اون چشای خوشگلتو میبوسم دلبند مادر...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی