سومین مروارید آناهیدم
صبح روزیازده فروردین وقتی هنوز تو رختخواب بودم ودلم میخواست بیشتربخوابم با صدای شیرین تو که مشغول بازی با بابایی بودی مجبور شدم چشامو باز کنم ! اما وقتی بابایی بهم گفت که سومین دندونت بیرون زده کلا خواب از سرم پرید وبلندشدم نشستم!دندونتو که دیدم کلی ذوقیدم وچند تا ماچ خوشمره از اون لپای نازت حالمو جا آورد..فدای تک تک اون دندونات بشم !بوووووووووووووووووووووووووس
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی