فرشته مهربون من ومحمود : آناهیدفرشته مهربون من ومحمود : آناهید، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

آناهید مهربون

چرا مامانی واسم وبلاگ درست کرده؟

1391/12/13 10:50
نویسنده : مامان سحر
307 بازدید
اشتراک گذاری

ممنونم از مامانی نگار جونم "دخمل مامان.مخمل بابا" که منو به این مسابقه دعوت کرد.

من همیشه مینوشتم.دوران تحصیل هم انشا خوب مینوشتم! تازه یه زمانی شاعر هم شده بودم!چند تا دفتر پر از دل نوشته وخاطره وشعر ویادگاری هم از دوران نوجوانی وجوونیام!!! هم دارم که هر از چند گاهی میارمشون و تجدید خاطرات میکنم.کلا به نوشتن خیلی علاقه دارم واین کار بعد از ازدواجمم همچنان ادامه پیدا کرد.. هرچند که یک وسال ونیمه چیزی تو دفترام ننوشتم به "خاطر بارداری وبچه داری! "

آشنایی من با نی نی وبلاگ  زمانی بود که  اصلا نه هنوز از نی نی م خبری بود نه حتی فکر آوردن نی نی رو داشتم.وقتی بود که خواهرعزیزم باردار بود وچون دور از ما زندگی میکنه من ومامانم واسه مراقبت از خودشو نی نی ش "که حالا شده جیگر و نفس خاله سحر" رفته بودیم پیشش !اونجا بود که من خیلی شیفته نی نی وبلاگ ونی نی هاش شدم ! وتصمیم گرفتم در آینده واسه نانازی خودم یه وبلاگ درست کنم.

وقتی باردار بودم خیلی دوست داشتم بیام اینجا وخاطرات بارداریمو بنویسم.اما نشد . یکی از دلایلش نداشتن حال وروز خوب بود ودلیل بعدش خراب شدن طولانی مدت سیستم خونه!

دقیقا چهار ماهگی نانازی این وبلاگو واسش درست کردم.

یکی از دلایل دیگه ش این بود که خاله خوشگل دخترم که من عاشق اون "موهای بلوند وچشای آبی"شم بتونه در جریان رشد وبالندگی دخترم قرار بگیره!

اما حالا که اینجام خیلی خوشحالم .. چرا که :

1-از مطالب وبلاگای دیگه کلی چیز یاد گرفتم. در زمینه سلامت ورشد نی نی ها- روانشناسی اونا-تربیت شون وکلی مطلب اموزنده دیگه !

2-دوستای خوبی پیدا کردم که میتونم از تجربیات و  راهنمایی هاشون بهره مند بشم !

3-نی نی من کلی نی نی همسن خودش پیدا کرده که هر کدومشون یه گوشه ایران عزیزمون هستن ! 

4-پر کردن تنهایی هام با دیدن وخوندن وبلاگ نی نی های ناز

5- "جاودانه کردن روزای قشنگ بزرگ شدن دخترم "واینکه منوبابایی دخترم همیشه این روزای پرخاطره رو جلو چشمامون داشته باشیم که هر وقت دلمون از این دنیا گرفت یه سر به اینجا بزنیم وبا خوندن تک تک خاطراتش لبخند رو لبمون بشینه ودلمون باز شه ! یادمون بیاد این روزای خوب رو که مثل برق دارن میگذرن..باخوندنشون روحمون تازه بشه وبگیم یادش بخیر چه زود گذشت..

6- مهمتر اینکه :  "دخترم "که یه روز واسه خودش خانمی میشه با خوندن این نوشته ها بدونه که من وباباییش عاشقش بوده وهستیم .. بدونه که عزیزترین سرمایه مونه.. بدونه تک تک کاراشو لبخنداشو "مهربونیاش" چقدر شادمون کرده واینکه زندگی مامان باباش با وجود اون جون گرفته...

دیگه از این جامع تر وکامل تر !؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

حالا من از این دوستای گلم میخوام که دعوت منو قبول کنن وبه این مسابقه بپیوندن وبنویسن که دلیل اونا واسه نی نی وبلاگی شدن چی بوده ؟

1 - نگین جون مامانی آمیتیس جون

2- مامانی الناز جون

3 - سوده جون مامانی مهیار جون

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

آبتین
13 اسفند 91 1:01
تو خییییییییلی نازی خوشگلم اون لبخند خوشگلت با لباس زمستونی که دیگه حرف نداره


مرسی خاله جون.
آدرس وبلاگ آبتین جونو واسم میذارین؟

مامان دخمل
13 اسفند 91 15:19
می دونم و مطمئنم که آناهید جون وقتی بزرگ بشه به داشتن چنین مادر و پدر با احساس و مهربونی افتخار می کنه ما هم خوشحالیم که شما برای دخملتون می نویسین چون ما هم هروقت به وبلاگش سر می زنیم از خوندن خاطراتش لذت می بریم
نگین مامان آمیتیس
20 اسفند 91 1:50
درود به سحر عزیزمممممم قالب درستش کردی متنت رو پیداکردم خیلی خوبه که براش مینویسی تا وقتی بزرگ بشه از خوندن اتفاق ها و خاطرات کودکیش لذت ببره و بدونه که چقدر بی وقفه براش تلاش کردی و چه عشقی بهش داری که هیچ کس تو زندگیش نیتونه مثل مامانش دوستش داشته باشه ایشالا همیشه کنار هم خوش و سلامت باشین عزیزای دلممممممممممممم