فرشته مهربون من ومحمود : آناهیدفرشته مهربون من ومحمود : آناهید، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 29 روز سن داره

آناهید مهربون

وقتی تو دلم بودی

emroz 25 ordibeheshte 91 saate 5.5 vase dokhtare golemon weblog sakhtam emroz 6maho 10 rozame halam khobe golam ?u ham khobi khanomam    این متنو وقتی شیش ماهه باردار بودم نوشتم  گلم...اما بعدش رمزو فراموش کردم و اصلا هم نیومدم سراغش ! اماچهار ماهگیت نانازم تصمیم گرفتم این وبلاگ جدیدو واست درست کنم..آدرس قبلی رو همین چندروز پیش یادم اومد...وقتی میخونمش یاد اون حس های بارداریم میافتم...یاد اون استرسا ..اینکه تو توی چه وضعیتی هستی...خوبی...سالمی...چه شکلی هستی..چشات چه رنگیه...و اینکه کی میای توی بغلم...خدا روشکر که همه چیز باسلامتی جفتمون سپری شد.......خدا را خیییییلی سپاسگزارم..... ...
3 اسفند 1391

قهر کردنات

نانازی من امروز متوجه شدم که اسباب بازی جدید میخوای! دیگه به این جی جی هایی که داری علاقه نشون نمیدی . از شونه ت وگوشی موبایل مامانی وکیبورد خوشت میاد !وقتی امروز میخواستی شونه توبکنی توی دهنت ومن با زور از تومشتت که محکم گرفته بودیش دراوردم چه قهری کردی و گریه ای سر دادی........هرچی دیگه دستت میدادم نمیگرفتی وفقط و فقط شونه تو میخواستی بلا ! اخرشم توی بغل بابایی اروم گرفتی نفس مامانیییییییییی
1 اسفند 1391

درباره من !

  آناهید* باهوش من *نیمه مردادسال٩١ - یک وماه ونیم مونده به هشتمین  سالروز ازدواج من وباباییش قدمشو روچشمای ما گذاشت . امروز درست ٤  ماهه که دنیامون شیرین شیرین شیرین شده . صبحای من قشنگ شده ...  چشمای ناز آناهید همه دنیای من وباباشه ...مامانی عاشقتیم . . . . تاریخ تولد :١٧/٥/١٣٩١ ساعت تولد ٤٥ :٢٠ قد : ٥٠ سانت وزن :٢٨٠٠ زایمان طبیعی ...
1 اسفند 1391